توکل از ماده " وکل " است که وکالت هم از همین باب است. " وکل " یعنی واگذار کرد. توکیل که به اصطلاح علم صرف باب تفعیل " وکل " است، یعنی وکیل گرفتن. وکیل یعنی کسی که انسان کار را به او واگذار کرده است، توکیل یعنی وکیل انتخاب کردن. علی القاعده باید به جای " توکل علی الله " ، " وکل الله " باشد، یعنی هر کسی که خدا را وکیل و کارگزار کار خودش قرار بدهد، و حال آنکه توکل معنایش قبول واگذاری است، یعنی متعهدشدن و قبول کردن. علی القاعده این جور است که موکل ما هستیم، متوکل خداست، نه اینکه متوکل ما باشیم، چون ما که کار خدا را به عهده نگرفته ایم، متوکل یعنی کسی که کار را به عهده می گیرد، و خداست که بناست کار ما را به عهده بگیرد. پس چطور است که در همه جای قرآن کلمه "توکل" به کاربرده شده است؟ بعلاوه کلمه " توکل " با " علی " چه ارتباطی دارد؟ " توکل بر خدا " یعنی چه؟ باید بگوییم توکل به سوی خدا، نه توکل بر خدا. کلمه " علی " اینجا چه معنی می دهد؟
توکل یک امر قراردادی نیست و یک امر ذهنی محض هم نیست که انسان در ذهنش بگوید: من توکل کردم. توکل درواقع معنایش این است که انسان در کارهای خودش فقط امر خدا را در نظر بگیرد، طاعت خدا را در نظر بگیرد، وظیفه را در نظر بگیرد و در سرنوشت خودش اعتماد به خدا کند. این را توضیح بدهم. انسان اگر با خدا سر و کار نداشته باشد، چکار می کند؟ انسان هر تلاشی که می کند به منظور این است که سرنوشت و وضع خودش را خوب کند. انسان بالفطره طالب خوشی و سعادت خودش است. اینهمه فعالیتها و تلاشهایی که مردم می کنند برای چیست؟ همه برای این است که انسان می خواهد خودش را خوشبخت و خوشبخت تر کند. پس تلاش خود انسان برای خوشبخت شدن است. اگر آمدند برای انسان وظیفه قرار دادند، آن وقت انسان کاری را می خواهد انجام بدهد به چه منظور؟ چون وظیفه و تکلیف است. من وظیفه خودم را انجام می دهم. حالا که من می خواهم وظیفه خودم را انجام بدهم تکلیف سرنوشت چه می شود؟ تکلیف آن آینده سعادت بخش من چه می شود؟ من یک وقت کار می کنم برای اینکه به خوشبختی برسم، خودم تقریبا به خوشبختی خودم چسبیده ام و خودم خوشبختی خودم را متعهد شده ام. اما اگر انسان بخواهد در همه مسائل این طور فکر کند که من ببینم وظیفه من چیست و خدا در اینجا از من چه می خواهد، یک نوع جدایی می افتد میان کاری که انسان می خواهد بکند و سعادتی که می خواهد به دست بیاورد. اینجاست که توکل می گوید: تو وظیفه را انجام بده و قبول کن، تو قبول کن که خدا از تو چه می خواهد، سرنوشتت را به او بسپار. البته وظیفه الهی یک وظیفه سرنوشت ساز هست.