پادشاهی در اطراف و انکاف سرزمین های حکومتی خود مشغول تفریح و گشت و گذار بود، در بین راه دو نفر ژنده پوس که اثر فقر و تهیدستی از ظاهرشان پیدا بود نظر پادشاه را جلب کرد .

پادشاه از اسب پیاده شدند با این فقیران احوال پرسی  کرده و دست و صورت آنها را می بوسید و بسیار احترام می گذاشت، دیدن این صحنه برای همراهان حاکم بسیار تحقیر کننده بود. از طرفی هم جرأت انتقاد از پادشاه را نداشتند. پادشاه برادری داشت که وزرا و اسراء جهت بیان اعتراض خود از طریق برادر پادشاه که شخص خوبی بود اقدام کردند، برادر مراتب اعتراض خود را به اقدام پادشاه در خصوص تکریم فقرا اعلام داشت .

پادشاه که شخصی خردمند بود در بدو امر مطلبی که حاوی رد یا قبول صحبت های برادر باشد بیان نکرد.

نجار را فرا خواند و به او دستور داد که چهار تابوت از چوب برای او بسازد. وقتی که تابوت ها آماده شد دستور داد 2 عدد را به طلا زینت دهد و 2 عدد را با قیر، قیر اندود کند پس 2 تابوت قیر اندود را از طلا و جواهرات و یاقوت مهو سازند و2 تابوت طلا را از مردار و خون و کثافات و نجاسات پر کند و سر هر چهار تابوت را محکم ببندند.

پس دستور داد که وزرا و اشرافزادگان را و امرا که ایشان را مورد ملامت قرار داده بودند حاضر شوند، بعد از حضور میهمانان تابوت ها را آوردند وکاع امر فرمود که این تابوت ها را قیمت کنند، آنها گفتند بر حسب ظاهر حال این دو تابوت طلا کوب قیمت دارند و آن دو تابوت قیر اندود قیمت ندارند.

پادشاه گفت این حکم شما به خاطر علم کم شماست و ارزش اشیاء را علم کم خود ارزش گذاری می کنید.

دستور داد دو تابوت قیر اندود را گشودند، بخاطر جواهری که در آن بود تالار روشن شد، گفت این دو تابوت مثل آن دو نفری است که شما آنها را فقیر و خوار شمردید، لباس و ظاهر آنها شما را گمراه کرد در صورتیکه باطن آنها از علم و معرفت و حکمت و راستی و  نیکویی و سایر صفات که کمال معنوی بسیارست از یاقوت و مروارید و سایر جواهرات است.

پس دستور داد که تابوت های طلا را گشودند، اهل مجلس از کثافت و ذلت و پستی آنچه درون آنها بود بر خود لرزیدند و از بوی گند و تعفن همه متأزی شدند، پادشاه گفت این دو تابوت مثل قومیست که ظاهر خود را زینت داده اند بوسیله لباس و جواهرات و باطن آنها همواره بوسیله جهل و کوری، دروغ، خیانت و سایر اقسام که بسی رسواتر و بدتر ار مردارها است.

همه وزرا و اشراف گفتند منظور شما را یافتیم و خطای خود را فهمیدیم و پند گرفتیم.