داستان غلام و مزرعه، وبخشش امام سجاد (ع)
 یکی از غلامان حضرت سجاد(ع)
که مسئول و کارگر باغ باغ آن حضرت بود، کار خود را به درستی انجام نداده بود، روزی حضرت برای برای اطلاع از وضع مزرعه و زمین به آنجا رفت، مشاهده فرمود که وی کار خود را به درستی انجام نداده و خرابی به بار آورده است، حضرت از آن وضعیت ناراحت شده و تازیانه ای به وی زده و به خانه بازگشتند، ولی از زدن آن تازیانه به غلام ناراحت بودند، کسی را دنبال وی فرستاد و او را آوردند، وقتی غلام وارد خانه حضرت شد، دید آن بزرگوار تازیانه ای به دست گرفته، و بدن را برهنه نموده است، غلام با دیدن این منظره بسیار ترسید و خیال کرد که حضرت باز تصمیم به تنبیه و زدن وی دارد، ولی با کمال تعجب مشاهده کرد که حضرت تازیانه را به دست او داد و فرمود: من کاری نسبت به تو انجام دادم که این کار از من سر نمی زد و شلاقی به تو زدم، اینک مرا قصاص کن.
غلام عرض کرد: ای آقای من، من گمان کردم می خواهی مرا غقوبت کنی، چون من مستحق مجازاتم، چگونه از شما قصاص کنم.
امام سجاد(ع)
اصرار فرمود که باید قصاص نموده و مرا حلال کنی، ولی غلام حاضر نشد چنین جسارتی بنماید، امام سجاد(ع) فرمود: اگر قبول نمی کنی، آن مزرعه و زمین – که در آن کار می کنی – از آن تو باشد.
حضرت مزرعه را به وی بخشیده و در اختیار وی قرار داد.